چگونه یک ازدواج عالی داشته باشیم؟
هفت نفر به ما در مورد شریک خود و مواردی که ما باید در مورد روابط خود فکر کنیم، می گویند. در این مقاله به موضوع داشتن ازدواج عالی صحبت خواهیم کرد.
رابطه خود را به رابطه شاد تبدیل کنید
بسیاری از ما هر روز ناهار یا شام می خوریم. همه چیز روی میز ناهارخوری ما هست و چرا؟ بیشتر کارها در زندگی زمانی که منظم انجام شوند به درستی کار می کنند. به عنوان مثال، نوزاد در چند ماه اول زندگی شیر خشک یا شیر مادر مصرف می کند، نه پیتزا. بنابراین، یک ازدواج عالی یا یک رابطه عالی برای بهترین نتایج به چیزهایی در جای مناسب نیاز دارد. ازدواج خود را به محل شادی برای خود تبدیل کنید.
خدای تو
خدا چیزی یا کسی است که شما می پرستید و اساس زندگی شماست. همه به کسی یا چیزی اعتقاد دارند و این نظام اعتقادی یک ایمان یا خدا را ایجاد می کند. خدای شما کیست یا چیست؟ در این فصل از تجربه دیگران و خدایشان درس خواهیم گرفت. این اعترافات و اقدامات عملی می تواند به شما کمک کند تا خدای خود را در آغوش بگیرید و در ازدواج/روابط خود خوشبختی ایجاد کنید.
خدای شما کیست یا چیست؟ آیا میتوانیم عقیده خود یا خدا را در ازدواجمان به خطر بیاندازیم یا قربانی کنیم؟ ازدواج آقای رضایی زمانی به بن بست رسید که عروس جدیدش، خانم مجدی، از او خواست که در ماه عسل تلویزیون را خاموش کند. آنها در اولین صبح خود به عنوان یک زوج دعوا کردند زیرا دیو می خواست با خدای خود – فوتبال اروپا – ارتباط برقرار کند.
آن چیزی که می پرستید چیست؟ چیزی مقدس که نمی توانید آن را قربانی کنید یا از آن دست بکشید. برای آقای رضایی خدایش فوتبال اروپا بود. قبل از اینکه به ازدواج بله بگویید، ارزش های اصلی خود را به عنوان یک فرد بررسی کنید و سوال کنید. رضایی تصمیم گرفت در اولین صبح ماه عسل خود سازش نکند، بنابراین خام او باید راهی برای احترام به خدای همسرش یا ترک رابطه پیدا می کرد.
این هفتداستان واقعی از افراد واقعی است. من همه نام ها را تغییر داده ام و از اسامی مستعار استفاده کرده ام. بیایید ببینیم که خدای آنها چگونه در زندگی و روابط آنها نقش دارد. ما میتوانیم از نقاط قوت و ضعف آنها درس بگیریم و امیدواریم به ما کمک کنیم بهتر زندگی کنیم – ازدواج خود را بهبود بخشیم، نامزدی را لغو کنیم یا یک رابطه بد را ترک کنیم.
داستان اول: سگ او خدای اوست
من دوست دخترم را برای تعطیلات آخر هفته دعوت کردم و در آخرین شب تعطیلات کوچکمان از او خواستگاری کردم. من از مری خواستم که برای سگش، مدیسون، یک نگهدارنده سگ پیدا کند. مریم گفت: نه. توضیح دادم که هر دوی ما را در این سفر میخواهم و هتل رزرو کرده ام. او پاسخ داد: “مشکلی نیست، مدیسون هنوز هم می تواند به ما بپیوندد.”
پرسیدم: چرا؟ مریم در چشمان من نگاه کرد و توضیح داد: “مدیسون بخشی از ماست و ما نمی توانیم او را پشت سر بگذاریم.” می خواستم سفرمان را لغو کنم، اما مادرم توصیه نکرد. گفت: به سفر برو، به او و سگ توجه کن. او افزود: “من او را خیلی دوست دارم. او زن خوبی است اما تو باید تصمیم بگیری که آیا می خواهی شوهر دوم شوی. قبل از اینکه بتونم خداحافظی کنم گوشی رو قطع کرد.
من هنوز نگران بودم چون می خواستم بقیه عمرم را با مریم بگذرانم. من او را بسیار دوست داشتم. ما سه نفری به سفر رفتیم و مریم سگش را دعوت کرد تا در رختخواب ما سهیم شود. او احساس می کرد هیچ مشکلی با سگی که با ما یک تخت خواب بزرگ را به اشتراک می گذارد، وجود ندارد. حرف مامانم “تو نمیخوای شوهر دوم بشی”، سه شب مغزم را مشغول کرد. تصمیمم را گرفتم و رابطه را تمام کردم.
حقیقت تلخ این است که مدیسون خدای مریم بود و او نمی خواست سازش کند. رفتار مریم یکی از راه هایی است که افراد ایمن و شاد بازی زندگی را انجام می دهند. قبل از اینکه از دوست دختر خود خواستگاری کنید یا او را انتخاب کنید، خدای شریک زندگی خود را بدانید و قبل از تصمیم نهایی عمیقاً فکر کنید. تسلیم شدن یا به خطر انداختن باورهای اصلی ما باعث ایجاد رنجش و ناراحتی در ازدواج یا رابطه می شود.
داستان دوم
آقای مرادی ازدواجی دارد که همه به آن حسادت میکردند. عمل او حکایت از ازدواج، خانواده و اجتماع او دارد. او یک خواننده مشتاق، داوطلب جامعه و تاجر موفق است. وی جذاب است، ازدواج عالی و سالم و خانواده ای پایدار دارد و اخیراً بیست و هفتمین سالگرد خود را جشن گرفت.
او خدای خود را اینگونه توضیح داد. “در ازدواجم از خدا به من نگو. من به خدا اعتقادی ندارم. من مردی صادق و سخت کوش هستم و ازدواجم فوق العاده است. بیشتر دوستان و همسایه های من طلاق گرفته اند یا در دومین و سومین زندگی خود هستند. یا ازدواج چهارم خود را دارند
“بعضی از آنها یکشنبه ها به کلیسا می روند و در هر جمله ای خدا را می گذارند. آنها به همسران خود خیانت می کنند، دروغ می گویند و کارهای زشتی برای مشتریان خود انجام می دهند. من به خوبی از همسرم مراقبت می کنم. هر روز صبح که با هم هستیم چای سرو می کنم. او به من سه فرزند داد و به من کمک کرد تا کارمندان بد را اخراج کنم.”
خدای او همانی است که هست. او صادق است، این را در اولویت ازدواجش قرار می دهد و خود و همسرش را خوشحال می کند.
خدای خود را بشناسید و آن را در اولویت ازدواج یا رابطه خود قرار دهید. اگر صداقت یا فوتبال جواب شماست، آن را اول در ازدواج خود قرار دهید و برای ازدواج عالی قبل از ازدواج به همسرتان اطلاع دهید.
همه ما متفاوت هستیم؛ چیزی که برای من جواب میدهد، ممکن است برای تو جواب ندهد. ذهنی باز داشته باشید و به آنچه در ازدواج یا رابطه شما موثر است وفادار باشید.
داستان سوم
آیا قران خدای شماست؟ خانم رمضانی چهل و یک سال است که با شخصی ازدواج کرده است. او توضیح داد: “همسرم صخره من است. من ازدواج خوشبختی دارم زیرا خدا را در اولویت قرار می دهم و در هر تصمیم یا برنامه ای در ازدواجم به دنبال او هستم. قبل از اینکه با مرد غریبه ام ازدواج کنم، ابتدا به دنبال خدا بودم. کتاب مقدس خود را مطالعه کردم. و نشان داد که عشق و شفقت، درک و پذیرش چیست و چگونه آن را در ازدواج تمرین خواهم کرد. این چیزی است که ازدواج من را ادامه می دهد.”
و خانم رمضانی آنچه را که الکس ال در یک رابطه توضیح میدهد، خلاصه میکند: «آدمها را همانطور که هستند دوست داشته باشید، نه برای آنهایی که میخواهید باشند.» پذیرش به ایجاد روابط شاد کمک می کند. خودتان باشید و به شریکتان اجازه دهید خودش باشد. او از ابزار کتاب مقدس خود استفاده می کند تا بفهمد او کیست، چه می خواهد و عشق واقعی چیست. او از کسی که خدایش است استفاده می کند و آن را در اولویت ازدواج خود قرار می دهد. ازدواج خود را در نظم کامل قرار دهید. یک فرآیند منظم همیشه مزایایی دارد. ابزار خود را تهیه کنید و از آنها به درستی استفاده کنید.
داستان چهارم: هر گردی که گردو نیست
حسین آمد تا به گروه ما در پارک ملحق شود. حرف زدیم، خوردیم و بازی کردیم. چیس با این خبر که برای شام به برادر بزرگتر و همسرش می پیوندد هیجان زده ظاهر شد. من به شوخی گفتم که او خیلی هپروت است و فکر می کنم برادرش یک لیموزین شیک با یک راننده می فرستاد. او توضیح داد که هیجان او برای خواهر شوهر چهار ساله اش بود. او تاکید کرد: او بیشتر از همسر اولش به برادرم اهمیت می دهد. من او را تحسین می کنم و اینکه چگونه برادرم را می ستاید.”
حسین غرق در زندگی کامل این زن به نظر می رسید. او درگیر ازدواج برادرش بود و ترجیح داد به جزئیات توجه نکند. یکی از اعضای گروه ما، منفجر شد: “ازدواج اول من سمی بود، اما من شنیدم که بسیاری از زنان/مردانی که در حال ستایش از فرد سابق من بودند ، مردی که آنها را نمی شناختند و نمی فهمیدند! مردی بدرفتار!”
زرق و برق به ندرت باعث ازدواج شاد می شود. ظاهر، مهارت های آشپزی، پول و هر چیزی که می تواند تغییر کند به ندرت باعث می شود که شادی ما در هر رابطه ای دوام بیاورد. هرگز خود یا ازدواج خود را با دیگران مقایسه نکنید. شما رابطه دیگران یا خدای آنها را نمی دانید یا درک نمی کنید.
داستان پنجم
آیا خدای خانواده شما ازدواج ناسالم است؟ حامد، یک پزشک بهداشت روان، آنقدر ترس داشت که ازدواج ناسالم خود را زیر سوال ببرد. حامد گفت: “من به ازدواج های ناپایدار اعتقاد دارم و ناخودآگاه این طرز فکر را اتخاذ کردم. هرگز ازدواج های شادی در زندگی خود ندیده ام. همه آنها توهین آمیز، سطحی یا معامله گرانه به نظر می رسیدند. متأسفانه من سه ازدواج ناراضی داشتم.”
ازدواج های ناسالم به ندرت باعث ایجاد ازدواج های شاد یا سالم برای چندین نسل می شود. حامد “ناخواسته” به ازدواج ناسالم اعتقاد دارد و ازدواج های پرمشکل خود را تجربه کرده و سه بار طلاق گرفته است. او تنها نیست زیرا اغلب ما تمایل داریم آنچه را که از والدین، جامعه و جامعه می آموزیم، تمرین کنیم. یک ازدواج وحشتناک در صورت عدم درمان می تواند به یک تجارت خانوادگی تبدیل شود. توقعات باعث ایجاد افراد ناسالم و ازدواج های غیرقابل توصیف می شود. وقتی بهتر بدانیم، می توانیم بهتر عمل کنیم.
ما می توانیم انتخاب کنیم که با ازدواج بد والدین یا خدای آنها زندگی نکنیم. استیو جاب به ما هشدار می دهد، “زمان شما محدود است، پس آن را برای زندگی یک نفر هدر ندهید.” از جمله وارد شدن به ازدواج های وحشتناک مانند پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ ما.
یکی از ارزشهای اصلی شما، مانند صداقت، میتواند به شما اعتماد به نفس بدهد تا همه چیز و هر چیزی را زیر سوال ببرید. صداقت همه چیز را از نو می سازد و به شما کمک می کند ازدواجی سالم داشته باشید.
داستان ششم
آیا صداقت خدای شماست؟ بی رحمانه با خود صادق باشید. با خود، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، زوج مورد اعتماد، مطلقه، و مهمتر از آن، یک وکیل طلاق، یک گفتگوی صمیمانه برای ازدواج یا رابطه داشته باشید. اگر می خواهید ازدواج عالی داشته باشید، سؤالات ناراحت کننده ای در مورد ازدواج بپرسید. جرأت داشته باشید که قبل از ازدواج در مورد ازدواج سالم یا ناسالم خانواده خود سؤال کنید.
جردن داستان خود را به اشتراک می گذارد: “من مادرم را یک زن مستقل، درخشان و زیبا دیدم. و مادرم را به عنوان یک زن حرفه ای، یک مادر دوست داشتنی و یک همسر وفادار تحسین می کنم. او یک استاد دانشگاه است. مشاور قبل از ازدواج من بعد از سه جلسه ملاقات با مادرم درخواست مصاحبه کرد. من روزها از مادرم برای مصاحبه التماس میکردم که او قبول نکرد. مشاورم به من پیشنهاد داد که بپرسم آیا او میخواهد در ازدواجم خوشحال باشم؟
مامانم با یک سخنرانی مرا شوکه کرد. “من می خواهم همه فرزندانم خوشحال باشند، ازدواج کرده اند یا نه. من در سی و یک سال زندگی مشترکم بدبخت بودم قبل از اینکه “او” سال گذشته در یک تصادف رانندگی بمیرد. او مانند خودش رفتار کرد. خدا بود؛ احساس می کردم بی لیاقت است، بد رفتار می کرد، تضعیف می شدم و در مقابل غریبه ها شرمنده می شدم، او آن را با فروتنی، مهربانی و سخاوت به دوستان و خانواده اش از دیگران پنهان می کرد، او مرد کوچکی بود. من فکر می کنم که او تلاش زیادی کرد تا اعتماد به نفس من را از بین ببرد زیرا هیچ وقت ثبات نداشت.”
مادرم ادامه داد، “من مسئولیت تحمل آزار و تغییر کوتاه مدت خوشحالی خود را بر عهده میگیرم. ناراحتم که او درگذشت، اما میتوانم دوباره خودم باشم. من به زندگی خود ادامه میدهم اما ای کاش از او طلاق میگرفتم. من می دانم که شما و فرزندان آینده تان آزار و اذیت کسی را تحمل نخواهید کرد. “
اعترافات مادرم غیرقابل تصور بود؛ نمیتوانستم به یاد بیاورم که پدرم مرد بدی بود، اما او را باور کردم. به نظر شما چرا جردن رفتار بد پدرش را به خاطر نمی آورد؟ جردن از اعترافات مادرش شوکه شد، اما مشاور ازدواج او نه. چرا مادر جردن زندگی خود را به مدت سی و یک سال به تعویق انداخت؟ این سوالی است که ما باید به جواب برسانیم. هرگز با خدای خود سازش نکنید، مانند احترام به خود. اگر این کار را انجام دهیم، احتمالاً ناراضی و رنجیده خواهیم بود. ازدواج خود را از روز اول مرتب کنید و خدای خود را در اولویت قرار دهید.
داستان هفتم
پدر و مادر ما خدای ما هستند. آیا این چیز خوبی است یا بد؟ احترام به والدین برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد و والدین می توانند برای همسر یا ما خدا باشند. چرا در زمان، پول و انرژی صرفه جویی نکنید و خدای شریک زندگی خود را از پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگشان بگیرید؟
با والدین شریک زندگی خود ملاقات کنید. توجه کنید و تعامل آنها را چه کلامی و چه غیرکلامی مشاهده کنید. خانواده خود را بررسی کنید. ملاقات 36 تا 72 ساعته شما ممکن است سرنخ هایی از ازدواج آینده شما یک ازدواج عالی شاد یا یک ازدواج سخت بدهد. آیا می توانید برای تغییر خدای دیگران تلاش کنید؟ پاسخ من خیر است. شما نمی توانید مردم یا خدای آنها را تغییر دهید.
میکا فارغ التحصیل دانشگاهی بود که پس از ملاقات با والدین نامزدش، نامزدی خود را لغو کرد. میکا در حالی که با من از آلبانی به نیویورک سوار قطار می شد، داستان خود را روایت کرد. من با غریبه ها برای یادگیری و رشد صحبت می کنم، نه برای صحبت های کوچک. میکا داستانش را به من گفت و مرا تشویق کرد تا درباره تجربهاش بنویسم، اما من برای محافظت از دیگران نامها را تغییر دادهام. او داستان خود را به اشتراک گذاشت: “ما در دانشگاه با هم آشنا شدیم و نامزد کردیم. پدر و مادرم مرا تشویق کردند که به دیدن پدر و مادرش در نیجریه بروم و به آنها پیشنهاد پرداخت هزینه سفر را دادند. ما دو هفته را با والدین او گذراندیم، اما درست از لحظه ای که وارد اتاق نشیمن آنها شدم. ، می دانستم که نمی خواهم در یک ازدواج ناراضی باشم.
پدر و مادرش مثل دوسالگی ما را کنترل میکردند و با ما رفتار میکردند. دیدم بچههای بالغ در حضور پدر و مادرشان وحشت میکنند و سکوت میکنند. مادر صورت نامزدم را که مردی بیست و چهار ساله است با حوله بدون اجازه او تمیز کرد. “وای! به نظر می رسید نامزد من و خواهر و برادرهایش هیچ فکری از خود نداشتند. آنها در تسلط والدین خود بودند و هرگز مستقل عمل نمی کردند. به نظر می رسید در یک اردوگاه کار اجباری بودم. وقتی نظرم را بیان کردم، همه عصبانی به نظر می رسیدند. حالا به عنوان یک روان درمانگر می توانم دردهای خانواده را درک کنم.”
خندید و ادامه داد:
“این موضوع که والدین با کنترل ذهن و شستشوی مغزی فرزندان خود رفتار کنند در دهه هشتاد بود. امیدوارم در این قرن این اتفاق نیفتد. من معتقدم که همه آن کودکان از نظر مالی خوب هستند، اما شرط می بندم که آنها هنوز بچه های نوپا نابالغی هستند. “
میکا تصمیم به کنسل کردن نامزدی گرفت زیرا نمی خواست در یک ازدواج ناخوشایند باشد. خدای شریک زندگی شما چیست یا کیست؟ مطمئن شوید که آیا می خواهید یک رابطه شاد و ازدواج عالی داشته باشید.
تا جایی که می توانید به والدین همسرتان سر بزنید. با آنها تلفنی صحبت کنید و گوش دهید. توجه داشته باشید و مطمئن شوید که چه کارهایی را انجام می دهند یا نمی کنند. با آنها در یک جاده محلی رانندگی کنید و با آنها تلویزیون تماشا کنید. ببینید ازدواج شما چگونه است. جسور باشید و سوالات سخت بپرسیدپ.
سخن پایانی
بیاموزید که چه کارهایی را انجام دهید و از دیگران الگوهای صادقانه را بیابید و مشاهده کنید. آیا یک رابطه یا ازدواج عالی می خواهید؟ از افرادی بیاموز که آیینه شما هستند، اما خودتان را کپی یا مقایسه نکنید. به یک زوج در محیط حرفه ای، عبادتگاه یا اجتماع خود نگاه کنید و چند چیز از آنها بیاموزید. من فکر می کنم بسیاری از افراد متاهل بازیگر هستند و اگر دقت کنید می توانید “آنها” را واقعی را ببینید. از الگوهای بد آگاه باشید ، یاد بگیرید که چه کاری را انجام ندهید.
ازدواج عالی و شاد را از مردان و زنانی که بدون نقش بازی کردن زندگی می کنند، بیاموزید. همچنین سخت کار کنید تا رابطه خود را با دیگران، به خصوص افراد مشهور مقایسه نکنید. از افرادی که به شما نزدیک هستند و در جامعه شما زندگی می کنند بیاموزید. چگونه؟ به دنبال فرصت هایی برای تعامل با آنها باشید.
همیشه به یاد داشته باشید، قرار دادن اشتباه چیزها روی میز شام می تواند شام خانواده را گیج کند. چیزی که در یک ازدواج عالی حرف اول را می زند خدای شماست که ممکن است صداقت، عزت نفس، خداوند متعال، تجارت، ورزش، شغل، دوستان، خانواده، خرید و غیره باشد. آن مورد یا آنها را پشت سر نگذارید، آن را با قفل و کلید در گاوصندوق قرار ندهید یا آن را به شخص دیگری تحویل ندهید. اگر می خواهید ازدواج عالی شادی داشته باشید اول خدای خود را حفظ کنید.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
نکاتی برای جلوگیری از طلاق
پس از سالها گردآوری داستانهایی درباره بهترین و بدترین روشهای مدیریت ازدواج، جدایی و طلاق، سردبیران مجله طلاق تصمیم گرفتهاند تا برخی از بهترین نکات خود را در مورد پیشگیری از طلاق ارائه دهند. این 10 پیشنهاد ممکن است به شما کمک کند به نقطهای برسید که بخواهید با همسر فعلیتان حل کنید یا در رابطه بعدی به شما کمک کند.
چگونه مردی دلخواه برای یک خانم باشیم؟
«زنان چه میخواهند؟ چگونه مردی دلخواه باشیم» سؤالی است که مردان برای چندین دهه، شاید صدها سال از خود میپرسند. از آنجایی که هر زن مجردی معیارهای متفاوت و ذهنی برای انتخاب شریک زندگی خود خواهد داشت، تلاش برای رسیدن به یک پاسخ جهانی می تواند دلهره آور و گیج کننده باشد. اما حقیقت این است که صرف نظر از اینکه لبخند بینقصی دارید یا نه، چیزهایی وجود دارد که خانمها تقریباً به طور کلی میخواهند: آنها فقط دنبال ویژگیهای درونی یک فرد هستند. با ترویج شخصیت مثبت، دوری از ویژگی های منفی و رفتار درست با زنان، هر مردی می تواند همان پسری باشد که هر دختری می خواهد.
چه کسی بیشترین قدرت را در رابطه دارد؟ چگونه قربانی نباشیم؟
در این مقاله قصد داریم داستانی را تعریف کنیم که چگونه زوجی رابطه خود را نجات دادند و طرف قربانی رابطه از قربانی شدن خود جلوگیری کرد.
چگونه به دختری که دوستش داریم علاقه خود را نشان دهیم؟
دوست داشتن یک دختر می تواند واقعا سرگرم کننده باشد، اما می تواند باعث ایجاد اعصاب خردی نیز شود. تلاش برای اینکه به او بفهمانید دوستش دارید می تواند یک چالش باشد، اما راه های سرگرم کننده زیادی برای انجام آن وجود دارد. اگر به دنبال ایجاد یک دوستی عاشقانه با یک دختر هستید، اما نمی دانید چگونه توپ را به دست آورید و علاقه خود را نشان دهید، در اینجا چند نکته وجود دارد که ممکن است به شما در این مسیر کمک کند.
چگونه میتوان گفتگو با یک دختر را هیجان انگیز شروع کرد؟
امروز، ما می خواهیم ببینیم که چگونه می توان گفتگو با یک دختر را به روشی هیجان انگیز شروع کرد. شما یاد خواهید گرفت که به یک دختر چه بگویید تا با او صحبت کنید و این امر بستگی به موارد مختلفی از جمله مکان، کاری که دختر انجام می دهد، مکالمه متنی یا تعامل واقعی رو در رو و غیره دارد. میتوانید از تکنیکهایی که با شما به اشتراک میگذارم استفاده کنید تا با دختران غریبه یا دخترانی که میشناسید صحبت کنید.
چگونه باعث شویم که دختر از طریق پیامک بخندد؟
در این مقاله، میخواهید یاد بگیرید که چه کاری انجام دهید تا بدون اینکه بهعنوان یک دلقک یا یک پسر نیازمند دیده شود، یک دختر از طریق پیامک بخندد.
دیدگاهتان را بنویسید